اين خانم كويتي را مي شناسيد؟
حامي گمشدگان: هنوز دو سالش نشده بود که مادرش او را رها کرد، ناخواسته و یا به عمد مشخص نیست و هنوز هیچکسی از انگیزه مادرش برای رها کردن او نگفته،اما حالا خودش بعد از 38 سال و اندي تصمیم قاطعی گرفته است.
به گزارش حامي گمشدگان، او اکنون در مرز 40 سالگی قرار دارد و دیگر به پختگی لازم رسیده است. آن روزها را که از مادر واقعیاش جدا شد، نه به یاد دارد و نه دقیقا از کسی توانسته است به روایت دقیقی درباره مادر و پدر واقعیاش برسد اما هدف اصلی او مادرش است که مطمئن است کماکان مادرش زنده و چشم به راه او است. نامادری او اندک صحبتی درباره مادر واقعیاش کرده است. بعضی از افراد خانواده هم میگویند او را دزدیده و به خانواده جدید تحویل دادهاند و بعضی از فامیل نیز معتقدند مادرش او را با دستان خودش به نامادری هدیه کرده،البته ناگفته نماند که مریم قصه ما حالا و در مرز 40 سالگی این ماجراها را فهمیده است و شاید اگر زودتر به این نتیجه میرسید که خانواده واقعیاش کسان دیگری هستند سرنوشت برای او گونه دیگری رقم میخورد.
اواسط هفته گذشته بود که مریم با ما تماس گرفت، نام شناسنامهایاش چیز دیگری بود اما شنیده است مادر واقعیاش اسم او را مریم گذاشته بود. حالا او به این اسم وابسته شده است. مریم با پیش شماره کشور کویت به ما زنگ زده بود و در حالیکه تازه از ماجرای دزدیده شدن و هدیه شدنش به نامادریاش بوهایی برده است عاجزانه از مردم ایران و عليالخصوص اصفهان کمک خواست.
او دنبال هویت واقعی خودش است. هویتی که میتوانست برای او سرنوشت دیگری را رقم بزند اما از مهر نگاه مادری دریغاش نکند و سالها او از آغوش گرم خانوادهاش دور نماند؛ ناگفته نماند مریم تا همین چند وقت پیش حتی خبر نداشت خانوادهای غیر از خانواده کنونی خود دارد. او همان موقعها هم در اصفهان زندگی میکرد اما بعد از چند صباحي اصفهان را ترك كردند و به دلايلي نامعلوم به مشهد رفتند و از آنجا به جاهاي ديگري كوچ كردند تا اينكه بالاخره مريم قصه ما براي خودش خانمي شد.
مريم هيچگاه نميدانست چرا با خانوادهاش اخت نيست و فقط ميفهميد كه در زندگي چيزي كم دارد. او حتي هنگام ازدواج نيز از سوي شوهرش در اين زمينه مورد سوال قرار گرفت. شوهرش ميگفت چرا خانوادهات مثل ديگران با تو رفتار نميكنند اما مريم همچنان نميخواست باور كند كه او خانوادهاش را گم كرده است تااينكه بالاخره يك اتفاق باعث شد او همه چيز را بفهمد.
تو دختر اين خانواده نيستي! تنها همين جمله كافي بود تا آسايش زندگي مريم را برهم بزند. بعد از اين مريم بارها از نامادرياش خواست واقعيت را بگويد اما او هربار از گفتن حقيقت امتناع كرد. مريم حالا در كويت زندگي ميكند و براي اينكه نامادرياش با او سر ناسازگاري گذاشته است تصميم دارد خودش از ماجرايي كه بر سرش آمده است باخبر شود. او تنها يك لحظه نگاه مادري و يك لحظه آغوش مادري را دوست دارد مزه كند.
مريم عكسهاي كودكياش را ارسال كرد. در ميان چند عكسي كه از كودكياش مانده هيچ عكسي از نوزادي او وجود ندارد. مريم قصه ما از نظر مالي خوشبخت شده است و الان همراه شوهرش در خانهاي لوكس در كويت زندگي مرفهي دارد اما او از وقتي بچهدار شده است ميداند هيچ احساسي مثل بودن كنار مادر واقعي ارزش ندارد. مريم از مردم ايران و به ويژه اصفهان و شهرهاي اطراف آن و از همه مهمتر شهر درچه پياز، عاجزانه كمك خواست تا به هر طريقهاي است به او كمك كنند بلكه به خانوادهاش برسد.
در صورت داشتن هرگونه اطلاعي از خانواده مريم به اين دو شماره موبايل از طريق واتساپ پيام بدهيد و يا در صورت امكان تماس بگيريد: ۰۰۹۶۵۹۴۹۵۵۷۹۸ و ۰۰۹۶۵۹۴۱۶۷۸۲۵ كه خطوط موبايلي كشور كويت مي باشند.